1.آیا مفهوم (بیداری اسلامی) تعریفی ثابت و لا یتغیر است، یا بر اساس متغیرات زمانی و مکانی، تعاریف مختلفی میتوانیم داشته باشیم؟ مثلا امروز متفکرین بیشتر از (وسطیت اسلامی) سخن به میان میآورند نظر شما در این زمینه چیست؟
عنوان «بیداری اسلامی» زمانی در جهان اسلام پدید آمد که پس از سقوط خلافت عثمانی و اشغال بلاد اسلامی در طی جنگ جهانی اول و دوم، فکر و اندیشهی اسلامی از ایفای نقش در امور سیاسی و اجتماعی دور نگه داشته شد و نوعی غفلت بر سراسر جهان اسلام بر مسلمانان عارض گردید، به طوری که گمان میشد، همگان به خواب رفتهاند. دیری نپایید که مردم مسلمان برای به دست آوردن استقلال و عزت از دست رفته در سراسر دنیای اسلام بپا خواستند. این خیزش نتیجهی کار دو جریان بود:
1 – ناسیونالیزم (ملیت گرایی) که غرب آن را برای نابودی خلافت جهانی اسلام ترویج میکرد تا مسلمانان، منسجم و متحد نشوند. تا حدود زیادی در این کار توفیق یافته بود، زیرا ناسیونالیستها را در مقابل اسلامگراها قرار داد.
آری در بلاد اسلامی که هر کدام به استقلال نیمبندی دست یافته بود، ناسیونالیستها قدرت یافتند، اما غالب آنان دچار غربگرایی شدند، و از اندیشهی اسلامی فاصله گرفتند، اگر چه آنان در راه استقلالخواهی مبارزات خوبی را به انجام رسانیدند.
2 – نهضتهای اسلامی: این خیزش در صدد بود ضمن حرمت گذاشتن به قومیت و ملیت، هویت اسلامی نیز پایدار و ماندگار باشد، چرا که آثار زیان بار ناسیونالیزم غربی را که نمونهی آن فاشیسم موسولینی و هیتلر بود مشاهده کرده بودند. اشغالگران سعی داشتند به اشکال مختلف جهان اسلام را در غفلت و به عبارتی در خواب نگه دارند تا به مرور زمان، هویت اسلامی نابود شود. از این روی جنبشهایی برای رهانیدن مردم از غفلت و خواب گران به تلاش افتادند که به (بیداری اسلامی) شهرت یافتند. اما غرب مطمئن بود که ناسیونالیزم سرانجام با فکر غربی کنار خواهد آمد، اما اسلام هرگز.
آری! مقتضیات شرایط و اوضاع جهان اسلام این عنوان را به وجود آورد. بدیهی است که واژهها در راستای حقایق وضع میشوند و هر گاه حقایق و شرایط تغییر کند، واژگان جدیدی پدید خواهد آمد.
اما این که در این روزگار عنوانِ «وسطیّت اسلامی» رواج یافته است، علت آن این است که به سبب ظلم و ستمی که از جانب چپاولگران و اشغالگران و عوامل آنها بر بسیاری از مردم در بلاد اسلامی رفته، در قالب واکنش، در میان مسلمانان جریانات افراطی و خشونتطلب نیز پدید آمدند که نوعی افراطگری در آنها مشاهده میشود. این جا است که برخی از متفکرین جهان اسلام درصدد برآمدهاند تا اعتدال و توازن و میانهروی را که فطرت اسلام آن را اقتضا میکند ترویج نمایند.
به عنوان مثال وقتی که جریان (التکفیر والهجرة) در مصر پدید آمد، امام حسن الهضیبی رهبر دوم اخوان المسلمین در مصر، کتابی را به رشته تحریر در آورد با عنوان (دعاة لا قضاة) و در مورد خطر افراطگرایی هشدار داد، پس از او جریاناتی با عنوان (وسطیت اسلامی) در جهان ظهور کرد.
(وسطیت) با (بیداری اسلامی) تناقض ندارد، بلکه غرض آن است که از ناموزون جلوه دادن چهرهی بیداری اسلامی جلوگیری شود.
آن چه در این بخش ضرورت دارد بیان گردد این است که «بیداری اسلامی» تلاش کرده و میکند که اسلام به عنوان هویت مسلمانان مورد توجه قرار گیرد، اما برای آن که از افراط و تفریط برکنار بماند، میباید میانهروی را که زمینهساز تعادل و توازن میباشد مورد توجه قرار دهد.
2.شما نسبت و رابطهی میان بیداری اسلامی و جنبش اخوان المسلمین به عنوان بزرگترین جنبش اسلامی معاصر را چگونه میبینید؟
اخوان المسلمین، نخستین جریان تشکیلاتی در جهان اسلام برای بازگشت مسلمانان به هویت اصیل اسلامیشان میباشد و سایر تشکلهای اسلامی در جهان به طور عام و در جهان عرب به طور خاص، با جنبش اخوان المسلمین مرتبط میباشند. بسیاری از تشکلهای جهان اسلام، کم و بیش از منهج اخوان المسلمین بهرهمند شدهاند، اگر چه متناسب با شرایط سیاسی و جغرافیایی و ملی خود تفاوتهایی نیز داشته اند.
حقیقت این است که چهار سال پس از سقوط خلافت عثمانی در سال 1928م امام حسن البنا و یاران او این جنبش را پدید آوردند. علت آن هم ضرورت مبارزه با ترفندهای غربی برای سیطرهی فکری و سیاسی و اقتصادی بر بلاد اسلامی به طور عام و در جهان عرب به طور خاص بوده است.
آری میگوییم تشکل جنبش اخوان المسلمین یک ضرورت بود که شرایط جهان اسلام آن را اقتضا میکرد و تاکنون این ضرورت هم چنان احساس میشود. اگر چه برخی ظاهرگرایان تشکل حزب را «بدعت» به شمار میآورند. اما حقیقت این بود که ضروریات، یعنی حفظ دین و جان و عقل و مال و حیثیت و آبروی مسلمانان در معرض خطر واقع شده بود و این حقیقت پیوسته و هماکنون نیز جاری و ساری است. آری، چون در جهان اسلام به ویژه در میان اهل سنت برای نخستین بار پس از سقوط خلافت، تئوری سیاسی اسلام توسط اندیشمندان اخوان المسلمین مطرح گردید، همهی ملتهای مسلمان به نوعی از این اندیشه در راستای مبارزات ضد استعماری و استبدادی بهره گرفتند. بنابراین اخوان المسلمین سلسله جنبانِ بیداری اسلامی در جهان اسلام به شمار میآید.
3. بر اساس تحولات دو سال اخیر مصر و بحرانهایی که امروز جنبش اخوان المسلمین در مصر با آن دست و پنجه نرم میکند، شما آثار این تحولات بر آیندهی بیداری اسلامی و تشکلها و احزاب الهام گرفته از این اندیشه و جنبش اخوان المسلمین در دنیای امروز را چگونه میبینید؟
جنبشهای اصلاحی در جهان همواره در طول تاریخ بشری با بحرانهای فراوانی روبرو بودهاند، بنابراین وجود بحران، زمینهساز تحرک و رشد و حرکت است، زیرا اگر انسان با بحرانها روبرو نشود از حرکت باز میماند و نمیتواند به سوی قلههای کمال رهسپار گردد. از سیدنا آدم یا سیدنا خاتم (علیهم الصلاة و السلام) یعنی پیامبران خدا، همواره با بحرانها دست و پنجه نرم کردهاند و در این مسیر چه بسا که نوعی یأس و نومیدی هم گاهی بر آنان و پیروانشان عارض شده است:
(حَتَّىٰ إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَن نَّشَاءُ ۖ وَلَا يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ)[یوسف:110] تا آنجا که چون پیامبران نومید شدند و [پیروان] پنداشتند که به دروغ وعده داده شدهاند، آنگاه بود که نصرت ما به آنان در رسید و هرکس که خواسته بودیم نجات یافت، و عذاب ما از قوم گناهکار برنمیگردد.
(أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِكُم ۖ مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّـهِ ۗ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّـهِ قَرِيبٌ)[بقره:214] آیا گمان کردهاید به بهشت میروید حال آنکه نظیر آنچه بر سر پیشینیان آمد، بر سر شما نیامده است، که تنگدستی و ناخوشی به آنان رسید و تکانها خوردند تا آنجا که پیامبر و کسانی که همراه او ایمان آورده بودند گفتند پس نصرت الهی کی فرا میرسد؟ بدانید که نصرت الهی نزدیک است.
بنابراین دست و پنجه نرم کردن با بحرانها یکی از سنتهای غیر قابل تغییر در نظام خلقت است و بدیهی است که اخوان المسلمین به خاطر اهمیت مقصدی که در پیش دارد، بارها مورد آزمون واقع میشود، تا هم خود، آبدیده و خالص و ناب شوند و هم ماهیت دشمنانشان بر ملا گردد.
آری اخوان المسلمین از آغاز پیدایش تا کنون بارها مورد آزمون قرار گرفته و هربار خدای تعالی آنان را سربلند از آزمون بیرون آورده است:
•آزمون 1948 و تشکیل دولت صهیونیستی و مبارزات اخوان المسلمین و سرانجام شهادت امام حسن البنا و هزاران انسان وارسته و مجاهد یکی از این نمونهها است.
•آزمون 1954 میلادی در عهد جمال عبدالناصر و حادثهی ساختگی میدان منشیه (تیر اندازی ساختگی به سوی عبدالناصر) و سپس دستگیری و اعدام و زندانی کردن انسانهای وارسته، یکی دیگر از آزمونهای است که دامن اخوان المسلمین را گرفت، اما خدای تعالی از این بحران نیز آنان سربلند بیرون آورد به طوری که نمود پایداری و ماندگاری شدند.
•آزمون 1965 در عهد جمال عبدالناصر که بسیاری از رجال و شخصیتهای بزرگ اخوان المسلمین به دار آویخته شدند، خود سند دیگری بر استقامت و ماندگاری این جماعت است.
•بحران کنونی نیز آزمونی است که باور داریم خدای تعالی میخواهد کسانی را که داعیهی آزادی و حریت و دموکراسی دروغین دارند رسوا کند و استبداد و آدمکشی و مزدوریشان را به نمایش بگذارد تا آیندهگان فریب اینگونه جریانات اغواگر را نخورند و ماهیتشان را خوب بشناسند.
از این روی بر این باوریم که سربلند خارج شدن از آزمونها خود زمینهسازِ رشد جنبش بیداری اسلامی خواهد بود و آیندهگان و تشکلهای الهام گرفته از این جریان از آن درسهای فراوانی خواهند گرفت.
آری تحمل صبورانهی رنجها توسط رهبران جماعت و شهادت خانوادهها و فرزندانشان در میدانهای رابعه و نهضه و سایر میادین به همهی نهضتهای بیداری اسلامی و آیندهگان درس جاودانگی میدهد و این پیام را در گوشها طنین میاندازد که آینده از آن اسلام است و نا امیدی نباید به خود راه دهند که: (... وَلَا تَيْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّـهِ ۖ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّـهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ)[یوسف:87] ... و از رحمت الهی نومید مباشید، چرا که جز کافران، کسی از رحمت الهی نومید نمیگردد.
این که نهضتها و ملتها دریابند که نباید نا امیدی را به خود راه دهند، خود موفقیت را برای آنان رقم خواهد زد.
4. جنبش اخوان المسلمین در مصر، مشخصا طی چندماه گذشته نوع جدیدی از (مبارزه) را تجربه مینماید که شاید با تجارب چند دهه فعالیت اجتماعیاش متفاوت باشد، از فتح تمام نهادهای انتخاباتی مصر گرفته، تا عزل رئیس جمهور برخاسته از آراء میلیونی، تا ائتلاف با سایر نیروهای سیاسی مخالف دولت موقت، از شهادت شمار چشمگیری از اعضاء و هواداران، تا حضور فعال در شبکههای اجتماعی و اقتصادی و افشای جنایات ضد بشری پلیس و ارتش مصر علیه شهروندان مصری در این شبکههای فراگیر...
سؤال اینجاست: که شما آثار این تحولات را بر مدیریت تشکیلاتی و سازمانی کار اسلامی چگونه ارزیابی میکنید؟
این تحولات مصر را دچار بحران بزرگی کرده است، دولت موقت کنونی به علت عدم بهرهمندی از مظاهر و نمودهای دموکراسی و ظهور استبدادی که در طول تاریخ در مصر مشاهده نشده، نمیتواند هیچ جایگاه مردمی داشته باشد. این درست است که ائتلاف سکولارها با ارتش یکی از عوامل مهم این مصیبت بر مردم مصر است، اما واقعیت این است که دیری نمیپاید که پرده از چهره آنها کنار زده میشود و پایان تأثیرات فریبکاری و دغل بازیشان رقم میخورد. در این میان طبیعی است که تحولات کنونی مصر، بر مدیریت تشکیلاتی و سازمانی «بیداری اسلامی» تأثیرات زیادی خواهد داشت و مدیریت بحران را میطلبد.
هماکنون اصل نخست مدیریت بحران توسط تشکیلات اسلامی به مورد اجرا گذاشته شده است و شاید همین کار به تنهایی کودتاگران را که کارشان فریبکاری در سطح داخلی و خارجی است ناتوان و ذلیل سازد.
آری کودتاگران تلاش داشته و دارند که تحت عنوان تروریسم (ارهاب) با نهضت اسلامی رویارویی کنند. همهی رسانههای دولتی و حامیان سکولارشان تلاش دارند از جنبش اخوان المسلمین چهرهی (تروریستی) ارائه کنند و منتظر هستند که صبر و شکیبایی هواداران جنبش لبریز گردد و به خشونت روی آورند، تا حوادث الجزایر تکرار شود و آنان به مقاصد خود برسند. اما بردباری و حوصله و صبر هواداران جنبش اخوان المسلمین، کودتاگران را دچار بحران کرده است و هر روز طبل رسوایی و دروغ پردازیشان بیشتر به صدا در میآید. شهادت مظلومانهی زنان و مردان و نوجوانان مصری قطعاً در رسوایی آنها تأثیر بسزایی داشته است. از طرفی دیری نمیپاید که واقعیت تروریستی دولت موقت که همراه و همگام با رژیم صهیونیستی است نیز بر همگان روشن میشود.
آری در شرایط کنونی جنبش اخوان المسلمین، صبر و بردباری را در پیش خواهد گرفت و مصایب را به جان خواهد خرید و بر اساس مدیریت بحران و اصول علمی آن عمل خواهد کرد.
نکته دوم این که مدیریت کار اسلامی میطلبد که جنبش اسلامی بیش از گذشته رویکردی واقعگرا داشته باشد و آن را در موازات آرمانگرایی قرار دهد. این درست است که محمد مرسی و جنبش اخوان المسلمین به عنوان نمود آرمانهای والای انسانی و اسلامی جلوه کردند، اما به قول سعدی: ترحم بر پلنگ تیز دندان / ستمکاری بود بر گوسفندان
نکته سوم: این که جنبش اسلامی هرگز نباید به نهادهای مدنی و قضایی و نظامی رژیمهای گذشته اعتماد کند.
آری مدیریت تشکیلاتی «بیداری اسلامی» نوعی بازبینی در برخی امور را میطلبد. اگر چه صبر و حوصله و بردباری و استقامت، اساس هر نوع کار تشکیلاتی میباشد.
5. همانگونه که مستحضرید: تربیت روحی و ایمانی، بزرگترین موتور محرکهی حرکتها و جنبشهای اسلامی معاصر بوده است که میتوان آن را بدیل رکود، سستی و ایستایی، این جنبشها دانست. به اعتقاد شما پیام میادین رابعه عدویه، نهضه و دیگر شهرها در چند ماه اخیر در مصر، به رهبران و کارگزاران و هواداران اسلامگرایان در سراسر دنیا چه میتواند باشد؟
مردمی که در میادین رابعه عدویه و نهضه و میادین سایر شهرها گرد آمدند و قریب به 50 شبانه روز با نشاط و شوق فراوان مقاومت کردند و این میادین را تبدیل به محل ذکر و مناجات و تبدیل به مسجد نمودند، و آنگاه که کودتاگران آنان را مورد تهاجم قرار دادند و با همهی وسایل نامشروع بر آنان تاختند، کشتند و ویران کردند و سوزاندند، از خود صبر و شکیبایی بسان یاران پیامبر نشان دادند و با این کار، پیامهای زیبایی به جهانیان ارائه کردند، به قول حافظ:
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
آری آنان بهشتیانی بودند که از بهشت آمده بودند تا مصداق این پیام باشند: (سَلَامٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ ۚ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ)[رعد:24] سلام بر شما به خاطر صبری که ورزیدید، چه نیکوست این نیک سرانجامی.
از بهشت آمده بودند تا مظاهر و نمود بهشتیان را به نمایش بگذارند. آنان به مناجات ایستادند چرا که نیایش بهشتیان چنین است: (دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّـهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ ۚ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ)[یونس:10] ندایشان در آنجا «سبحانک اللهم» و تحیتشان سلام و پایان دعایشان «الحمد لله رب العالمین» است.
آری آنان از بهشت آمده بودند تا با رفتار مسالمتآمیزشان پیام بهشت را که دارالسلام است به مردم جهان عرضه دارند و جهان را مصداق دارالسلام کنند: (وَاللَّـهُ يَدْعُو إِلَىٰ دَارِ السَّلَامِ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ)[یونس:25] و خداوند به سوی دارالسلام [سرای سلامت، بهشت] میخواند و هرکس را که بخواهد به راه راست هدایت میکند.
آنان آمده بودند بگویند ما هم چون اهل بهشتیم چون اهل بهشت دلهای بیکینه دارند: (وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ...)[اعراف:43] و از سینههای آنان هر کینهای که باشد میزداییم، جویباران از فرودست آنان جاری است...
بنابراین پیام آنان صلح و آشتی است تا جهان را با رفتاری مسالمتآمیز به بهشت برین تبدیل کنند و چهرهی بهشتیان را به نمایش بگذارند و ماهیت فرومایگان را که در پی ایجاد جهنم در جهان تلاش میکنند، بر ملا سازند.
6. به نظر شما مخالفان جنبش اسلامگرایی (از سکولارها گرفته تا لیبرالها و ناسیونالیستها) چه در سطح منطقه و چه در سطح نظامهای سیاسی اجتماعی بینالمللی با مشاهدهی عملکرد اخوان المسلمین به عنوان نماد اسلام گرایی، چه برداشتهای جدیدی ممکن است از اسلام گرایی پیدا کنند؟
متاسفانه سران جریاناتی همانند سکولارها و لیبرالها و ناسیونالیستها در خاورمیانه بسیار افراطی و متعصب هستند، به طوری که امکان تجدید نظر در نحوهی رفتارشان نسبت به اسلامخواهان بعید به نظر میرسد. زیرا آنها در همهی بلاد اسلامی به دشمنی کورکورانه با اسلامگرایان برخاستهاند. نمونهی آن را در گذشته در همهی بلاد اسلامی شاهد بودهایم و پس از بهار عربی نیز، شاهد دشمنیشان -در تونس و لیبی و مصر که در آنها تغییرات سیاسی به نفع اسلام گرایان با خواستهی مردمی صورت گرفته-، هستیم.
نکتهی دیگر این که جریان سکولاریسم در خاورمیانه و جهان اسلام پدیدهای است که همزمان با اشغال بلاد اسلامی در جنگ جهانی اول و دوم وارد این دیار شده و اشغالگران برای تسلط فرهنگی و فکری و اقتصادی و... در این بلاد همواره این اندیشه را توسط کودتاهای مکرر نظامی در غالب بلاد اسلامی همچون ترکیه، مصر، الجزایر، عراق، سوریه، لیبی، پاکستان و... مورد حمایت قرار دادهاند و به عبارتی این خواستهی غرب است که آنان متعصبانه و کورکورانه با جریان اسلامگرا برخورد کنند.
من بر این باورم که سران سکولارها و لیبرالها و ناسیونالیستها در کشورهای اسلامی، کورکورانه از غرب تقلید میکنند و چنان شیفتهی فرهنگ غربی شدهاند، که امکان تجدید نظر در افکارشان کمتر مشاهده میشود.
اما در مورد تودههایی که ناآگاهانه از اینها پیروی میکنند، امید میرود که پیام بیداری اسلامی آنان را بیدار کند و مظلومیت اسلامگرایان بر آنان تاثیر بگذارد و جایگاه اینگونه جریانات در میان مردم ضعیفتر شود.
اگر این جریانات فکری و سیاسی به پیام اخوان المسلمین و هواداران آن گوش بدهند و آدمهایی واقعبین باشند، باید این حقیقت را درک کرده باشند که کودتاگران نمیتوانند نمود عِلمگرایی (سکولاریسم) و دموکراسی باشند. بلکه این اخوان المسلمین و هواداران آن هستند، که اهل علم و اهل تحمل دیدگاههای مخالف و تکثرگرا و اهل تسامح و آسانگیری هستند، مردان و زنانی که حاضر هستند در راه آزادی و کرامت انسان جان دهند و تسلیم قلدران و زورگویان نشوند.
آیا این پیام آنان را بیدار خواهد کرد؟! خدا میداند.
7. بسیاری از کارشناسان در سطح خاورمیانه و حتی ایران خودمان کودتای ارتش مصر علیه محمد مرسی را (نشانهی افول اندیشه اخوان المسلمین) در دنیا تفسیر میکنند، به نظر شما چرا این گونه برداشت مینمایند و این برداشتها تا چه میزان با واقعیتها میخواند؟
به باور من این کارشناسان که بیشتر در حوزهی سیاسی کار میکنند، نمیتوانند اندیشهی اخوان المسلمین را دریابند.
اندیشهی اخوان المسلمین، همان اندیشهی اسلام است، همان طوری که در طی قرون متمادی به اثبات رسیده است اندیشه اسلامی افول نمیکند و بلکه هربار قویتر از گذشته پا به میدان میگذارد و میتواند در هر شرایطی ماندگار باشد. اندیشهی اخوان المسلمین نیز چنین است. روزگاری کسانی همچون نقراشی، جمال عبدالناصر، حافظ اسد، صدام حسین و سایر ناسونالیستهای عرب گمان بردند، کار اخوان المسلمین به پایان رسیده است اما هر روز بر حوزهی نفوذ این اندیشه افزوده شد و هم اکنون دولتهای عربی همانند عربستان، امارات، اردن، کویت و بحرین و... به شدت از اندیشهی اخوان المسلمین ترسیده و بر خود میلرزند و برای نابودی آن نقشه میکشند و هزینه میکنند. اما واقعیت چیز دیگری است. آنها بر اساس این گونه کارشناسیها فریب خوردهاند.
اخوان المسلمین فقط یک جریان سیاسی نیست بلکه جریانی است که در عمق جان هوادارانش نفوذ میکند، و از آنان سربازانی شجاع، صبور، بردبار و با نشاط میسازد، که هر گونه رنجی را آزمون تلقی کرده و آن را به نفع خود میدانند و برای رسیدن به کمال، که اوج آن رضوان الاهی است آمادهی هر گونه فدارکاری هستند.
این کارشناسان تعبیرشان این است که اگر جریانی حکومت را از دست داد، افول کرده است. اما در اندیشه اخوان المسلمین، که خود را پرچمدار ارزشهای انسانی میداند، حکومت به ذات خود ارزش ندارد، بلکه به آن به چشم ابزاری مینگرد که میتوان با آن کارهای مهمی را به انجام رسانید و هدف اصلی اخوان المسلمین در حکومت خلاصه نمیشود.
از آن جایی که کارشناسان سیاسی فقط در حوزهی حکومت نظریه پردازی میکنند و بس، این جا است که نگاهشان به حقایق بسیار ضعیف و غیر قابل اعتنا ظاهر میشود.
بیان این نکته هم ضرورت دارد که خداوند، قدرت را دست به دست میکند.
(... وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّـهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاءَ ۗ وَاللَّـهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ)[آلعمران:140] ... و این روزگار را [برای عبرت] در میان مردم میگردانیم، و تا خداوند مؤمنان را معلوم بدارد و از شما گواهانی بگیرد و خدا ستمکاران را دوست ندارد.
تا همه گان مورد آزمون قرار گیرند و حقیقت و خوب و بد آشکار گردد:
(مَّا كَانَ اللَّـهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَىٰ مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىٰ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ...)[آلعمران:179] خداوند نمیخواهد مؤمنان را به حالی که شما دارید رها کند، مگر آنکه پاک را از پلید جدا کند...
(لِيَمِيزَ اللَّـهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَيَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَىٰ بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعًا فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ ۚ أُولَـٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ)[انفال:37] تا خداوند پاک را از پلید جدا کند و پلید را برهم نهد و همه را برهم بیفشرد و سرانجام در جهنم اندازد، اینان همان زیانکارانند.
بنابراین پیروزی و شکست یکی از سنتهای خداست که حکمتهای بسیاری در ورای آن نهفته است و چنان که پیروزی دایمی نیست، شکست هم نمیتواند برای همیشه باشد و هیچ صاحب نظری با این حقیقت مخالف نیست.
8. نهاد الازهر در مصر، در جریان تحولات مصر عملاً جانب دولت کودتا را گرفت، نظر شما راجع به فتاوا و مواضع رسمی الازهر به نسبت تحولات که در نتیجهی آن کشتارهای بیشماری توسط ارتش مصر به فرماندهی عبدالفتاح السیسی صورت گرفت و خون زیادی از تظاهرکنندگان ریخته شد چیست؟
الازهر نهاد علمی بزرگی در جهان اسلام است که هرگز نمیتوان واقعیت اهمیت آن را نادیده گرفت، زیرا از همین دانشگاه اسلامی شخصیتهای بزرگی برخاستهاند، که مایهی افتخار اسلام و مسلمانان و جریان بیداری اسلامی است و هم اکنون نیز شخصیتهای مستقل و استوار در الازهر فراوان است، نمونهی آن «جبههی علماء الازهر» و بسیاری از هیئت کبار علماء الازهر از جمله حسن الشافعی سخنگو و مشاور در الازهر میباشد، که مواقف بس ارجمندی داشتهاند و هر کدام از آنان مایهی فخر و مباهات هستند.
اما شیخ الازهر همواره توسط رئیس سلطه برگزیده میشود و شخصیتی است که غالباً از دولت وقت (هر که و هر چه باشد) حمایت میکند. به عنوان مثال در زمان حکومت کودتایی جمال عبدالناصر در سال 1954 میلادی و کشتار و قتل عام اخوان المسلمین توسط حکومت، شیخ عبدالرحمن تاج در مقام شیخ الازهر قرار داشت که طی بیانیهای اخوان المسلمین را خوارج خواند و در آن بیانیه گفت: که توبهی اخوان المسلمین در پیشگاه خدا پذیرفته نمیشود و خدا شفاعت کسی را درباره آنان قبول نمیکند.
در آن زمان، علامهی سوری، علی طنطاوی- رحمه الله تعالی- طیّ بیانیهای به شیخ الازهر پاسخ محکمی داد که اخیراً در رسانهها منتشر شده است و گویای حال آن روز و امروز شیخ الازهر است.
شیخ کنونی الازهر استدلال فرمودهاند که قاعدهی (اخفُّ الضَّررَین) را برگزیده، از این روی از ارتش حمایت میکند و کودتا را به رسمیت میشناسد.
اما واقعیت این است که او مثل یک ابزار عمل کرده است و دولت کودتا از او استفادهی ابزاری نموده است. واقعیت امر نشان داد که (اخفُّ الضررین) حمایت از حکومت (محمد مرسی) بوده است و بس.
می خواهم عرض کنم که از شیوخ الازهر که در مقام «شیخ» در این نهاد علمی عمل میکنند چه در گذشته و چه در حال حاضر، نمیتوان انتظاری بیشتر داشت، زیرا آنان اگر بر خلاف میل حکومت وقت و قدرت سلطه سخن بگویند، از کار بر کنار میشوند. و چه خوب بود اگر شیخ الازهر، احمد الطیب، از اجتهاد اشتباه خود باز میگشت و در کنار مردمی قرار میگرفت که خواهان سیادت اسلام و دین بودند و از ریخته شدن خونهای مردم پیشگیری میکرد. اما هنوز هم ایشان بر موقف خویش اصرار دارند. پس دیگر نمیتوان رأی او را اجتهادی دانست و او را معذور به شمار آورد!
به باور من، بهتر است شیوخ الازهر اگر نمیتوانند همراه مردم مسلمان حرکت کنند، حداقل اعلام بیطرفی کنند و دولت و مردم را به حق توصیه نمایند و از ریخته شدن خون مسلمانان با رأیی که اجتهادی نبوده و فقط جنبهی حمایت از کودتاگران داشته، جلوگیری کنند.
بنابراین حمایت شیخ الازهر از کودتاگران برای مصر و مقام والای علماء اسلام در میان تودههای مردم بسیار زیانبار بوده که امید است با تلاش علماء ربانی این خسارت جبران گردد.
9. تشکلهای اسلامی اهل سنت موجود در ایران چه درسهایی میتوانند از حوادث مصر و فراز و فرودهای اخوان المسلمین در آن کشور بگیرید؟
به باور من، فعالان اهلسنت در ایران میباید به واقعیتها و حقایق بیش از آرمانها بنگرند، یا به عبارتی میان واقعیتها و آرمانها هماهنگی ایجاد کنند و این واقعیت را از نظر دور نداشته باشند.
شکی نیست که مشارکت در قدرت سیاسی به نسبت جمعیت اهل سنت میتواند مورد توجه قرار بگیرد. اما فعالان اهل سنت ایران نیاز شدید به الگو گرفتن از اخوان المسلمین در خصوص کمالات و فضائل انسانی و دینی و اخلاقی دارند که میتوانند از جریان مصر بهره جویند و درس بگیرند و موارد ذیل را مورد توجه قرار دهند:
•از خشونت طلبی پرهیز کنند و یقین داشته باشند که خشونت راه رسیدن به مقاصد نیست، بلکه اهلسنت میباید نمود مهرورزی باشند و از این طریق راه خود را در مشارکت سیاسی و اجرایی باز کنند.
•از تکفیر مسلمانان شیعی دوری کنند و نباید رفتار برخی از شیعیان آنان را وادار به واکنشهای نادرست کند و در این راستا میتوانند حوصله و بردباری را از نهضت مصر بیامورند.
•به تبلیغات رسانهای که توسط برخی از کشورهای عربی انجام میشود، اعتنا نکنند، زیرا که این کشورها در عمل دشمنی خود را با بیداری اسلامی اعلام و بر ضد اسلام و مسلمین سرمایه گذاری کردهاند، و به علت ترس از سیطرهی اسلامگرایی بر منطقه از هیچگونه دشمنی با بیداری اسلامی کوتاهی نمیکنند. بنابراین از همکاری با این رسانهها خودداری نمایند.
•هر نوع امیدی را از کشورها و جریاناتی که با جمهوری اسلامی ایران دشمناند قطع نمایند و فقط به نیروی ایمانی خویش متکی باشند و خود را وجه المصالحهی بیگانگان قرار ندهند.
•حقوق شرعی و قانونی خود را از راههای قانونی و شرعی و به صورت مسالمتآمیز و با رعایت اصول مهرورزی پیگیری نمایند.
نظرات
محی الدین
12 بهمن 1392 - 06:34سلام علیکم باتشکرفراوان از استاد اربابی ماموستا دستتان خوش بی